زهرازهرا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

زهرا دختر پاییز

سال نود

  امیدوارم سال نود سال پر از شادی و امید باشد برای همه عزیزان دوستان آشنایان وتمام مردم ایران  زمین .....       باران عشق هميشه مي بارد اما در نوروز قطره هاي باران طلايي رنگند.از خدا مي خواهم که هميشه زير اين باران خيس شوي  دنيا را برايتان شاد شاد و شادي را برايتان دنيا دنيا آرزومندم . نوروز مبارک : بهار آمد که تا گل باز گردد / سرود زندگي آغاز گردد بهار آمد که دل آرام گيرد / ز درد و غصه ها فرجام گيرد بهار ۱۳۹۰ بر شما مبارک ...
5 مهر 1391

مادر.......

دسته گلی برای مادر مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش بفرستند، وقتی از گل فروشی خارج شد دختری را دید که روی جدول نشسته و گریه می کند. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید: دختر خوب چرا گریه می کنی؟ دختر در حالی که گریه می کرد گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط 75 سنت دارم در حالی که گل 2 دلار است. مرد گفت با من بیا من برایت یک شاخه گل قشنگ می خرم. وقتی از گل فروشی خارج شدند مرد پرسید: مادرت کجاست؟ می خواهی تو را برسانم. دختر دست مرد را گرفت و گفت آنجا و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد. مرد او را به آنجا برد و دختر روی یک قبر جدید نشست و گل را آنجا گذاش...
29 شهريور 1391

قضاوت عجولانه

مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود در حالی که مسافران در صندلی های خود نشسته بودند . قطار شروع به حرکت کرد . به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد . دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد « پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند » مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد . کنار مرد جوان زوجی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک پسر بچه 5 ساله رفتار می کرد . متعجب شده بودند . ناگهان پسر دوباره فریاد زد « پدر نگاه کن دریاچه حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند » زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه میکرند . با...
21 فروردين 1390

بهاران

خودت گفتی وعده در بهار است بهار امد دلم در انتظار است بهارهرکسی عیداست ونوروز بهار عاشقان دیدار یار است ...
3 فروردين 1390

ماه من

  ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد! معني خوشبختي ، بودن اندوه است...! اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور چه بخواهي و چه نه! ميوه يک باغند. همه را با هم و با عشق بچين.. . ولي از ياد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاري است پر از ياد خدا! و در آن باز کسي با صدایی آرام و مطمئن مي خواند که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه ؟ چرا ؟ ...
15 اسفند 1389