زهرازهرا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

زهرا دختر پاییز

مادر.......

دسته گلی برای مادر مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش بفرستند، وقتی از گل فروشی خارج شد دختری را دید که روی جدول نشسته و گریه می کند. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید: دختر خوب چرا گریه می کنی؟ دختر در حالی که گریه می کرد گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط 75 سنت دارم در حالی که گل 2 دلار است. مرد گفت با من بیا من برایت یک شاخه گل قشنگ می خرم. وقتی از گل فروشی خارج شدند مرد پرسید: مادرت کجاست؟ می خواهی تو را برسانم. دختر دست مرد را گرفت و گفت آنجا و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد. مرد او را به آنجا برد و دختر روی یک قبر جدید نشست و گل را آنجا گذاش...
29 شهريور 1391

قضاوت عجولانه

مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود در حالی که مسافران در صندلی های خود نشسته بودند . قطار شروع به حرکت کرد . به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد . دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد « پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند » مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد . کنار مرد جوان زوجی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک پسر بچه 5 ساله رفتار می کرد . متعجب شده بودند . ناگهان پسر دوباره فریاد زد « پدر نگاه کن دریاچه حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند » زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه میکرند . با...
21 فروردين 1390

بهاران

خودت گفتی وعده در بهار است بهار امد دلم در انتظار است بهارهرکسی عیداست ونوروز بهار عاشقان دیدار یار است ...
3 فروردين 1390

ماه من

  ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد! معني خوشبختي ، بودن اندوه است...! اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور چه بخواهي و چه نه! ميوه يک باغند. همه را با هم و با عشق بچين.. . ولي از ياد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاري است پر از ياد خدا! و در آن باز کسي با صدایی آرام و مطمئن مي خواند که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه ؟ چرا ؟ ...
15 اسفند 1389